چشمم به رخت، ذوالکرم افتاد؟ نیفتاد

از چشم تو چشم ترم افتاد؟ نیفتاد


انگار نه انگار دلت خون شده از من

عاداتِ گناه از سرم افتاد؟ نیفتاد


یک بار به عشقت شده تا بگذرم از خواب؟

اشک سحرم در برم افتاد؟ نیفتاد


دلشوره ی این فکر که عبد تو نباشم

یک دم ز دل مضطرم افتاد؟ نیفتاد


هرجا که رسیدم ز مرامت زده ام دم

نامت دمی از حنجرم افتاد؟ نیفتاد


زهراست فقط محور نورانی خلقت

یک خدشه بر این باورم افتاد؟ نیفتاد


ساکت ننشینید، بمیرید از این درد

صدیقه به راهِ حرم افتاد، نیفتاد؟


با بُهت حسن گفت: به حیدر چه بگویم؟!

کوچه تو بگو مادرم افتاد؟! نیفتاد؟!

محمد جواد شیرازی


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها